عراقيها گشته بودند، پيدايش كرده بودند. آورده بودند جلوي دوربين براي مصاحبه. قد و قوارهاش، صورت بدون مويش، صداي بچهگانهاش، همه چيز جور بود.
پرسيدند: كي تو را به زور فرستاده جبهه؟
گفت: منو نميآوردن. به زور آمدم، با گريه و التماس
گفتند: اگر صدام آزادت كنه چي كار ميكني؟
گفت: ما رهبر داريم هر چي رهبرمون بگه
فقط همين دو تا سوال را پرسيده بودند كه يك نفر گفت: كات
قصه هاي ميني ماليستي جنگ
نويسنده : مهدي قزلي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر