۵/۰۷/۱۳۸۳

داستانچه چهارم - تونل

هفته ها بود که کوه را مي کنديم . صخره هاي عظيم را از روبرويمان برمي داشتيم و از سنگها مي گذشتيم تا به آن سوي کوه برسيم . آن طرف کوه سرزمين آرزوهايمان بود و براي رسيدن به آن بايد دل سخت و سياه سنگها را مي شکافتيم . درست در روزي که گفته مي شد نصف تونل کنده شده است ، تيغه کلنگ يکي از ما به تيغه کلنگي از سمت روبرو برخورد کرد و بعد کوه شکافته شد و عده اي خسته و خاک آلود ، چون ما ، پيدا شدند . براي هم راه بازکرديم و از هم گذشتيم . هر يک راهي سرزمين آرزوهايمان بوديم

نويسنده : آرش نصيري

۴/۳۱/۱۳۸۳

چه گفتی؟

گفتی چندساله؟؟
هجده ساله!؟
فقط هجده سال عمر نمود؟

..یا امیر

                          یا امیر المومنین ! روحی فداك 
 آسمان را دفن كردی زیر خاك ؟

۴/۲۹/۱۳۸۳

نشانه

اي بي نشانه اي که خدا را نشانه اي
هرجا مزار توست ، ولي بي نشانه اي

..کسي به من بگويد

قبر مادرم کجاست؟

۴/۲۴/۱۳۸۳

داستانچه سوم - نجار

خانه‌‏‎ ساختن‌‏‎ مي‌خواهد‏‎ كه‌‏‎ گفت‌‏‎ كارفرمايش‌‏‎ به‌‏‎ او‏‎شود.‏‎ بازنشسته‌‏‎ مي‌خواست‌‏‎ كه‌‏‎ بود‏‎ پيري‌‏‎ نجار‏‎
.ببرد‏‎ لذت‌‏‎ خانواده‌اش‌‏‎ و‏‎ همسر‏‎ كنار‏‎ در‏‎ بي‌دغدغه‌‏‎ زندگي‌‏‎ از‏‎ و‏‎ كند‏‎ رها‏‎ را‏‎
نجار‏‎ از‏‎ او‏‎.‎شد‏‎ ناراحت‌‏‎ كند‏‎ ترك‌‏‎ را‏‎ كار‏‎ مي‌خواهد‏‎ خوبش‌‏‎ كارگر‏‎ ديد‏‎ اينكه‌‏‎ از‏‎ كارفرما‏‎
كاملا‏‎ اما‏،‎كرد‏‎ قبول‌‏‎ پير‏‎ نجار‏‎.بسازد‏‎ ديگر‏‎ خانه‌‏‎ يك‌‏‎ كار ، تنها‏‎ آخرين‌‏‎ عنوان‌‏‎ به‌‏‎ كه‌‏‎ پير خواست‌‏‎
بسيار‏‎ مصالح‌‏‎ از‏‎خانه‌ ، ‏‎ اين‌‏‎ ساختن‌‏‎ براي‌‏‎ او‏‎.نيست‌‏‎ راضي‌‏‎ كار‏‎ اين‌‏‎ به‌‏‎ دلش‌‏‎ كه‌‏‎ بود‏‎ مشخص‌‏‎
.داد‏‎ ادامه‌‏‎ خانه‌‏‎ ساختن‌‏‎ به‌‏‎ بي‌حوصلگي‌‏‎ با‏‎ و‏‎ كرد‏‎ استفاده‌‏‎ نامرغوبي‌‏‎
به‌‏‎ را‏‎ خانه‌‏‎ در‏‎ كليد‏‎ او‏‎.‎آمد‏‎ خانه‌‏‎ وارسي‌‏‎ براي‌‏‎ كارفرما‏‎ رسيد ، ‏‎ پايان‌‏‎ به‌‏‎ خانه‌‏‎ ساخت‌‏‎ وقتي‌‏‎
.تو‏‎ براي‌‏‎ من‌‏‎ طرف‌‏‎ از‏‎ است‌‏‎ هديه‌اي‌‏‎ اين‌‏‎.‎دارد‏‎ تعلق‌‏‎ تو‏‎ به‌‏‎ خانه‌‏‎ اين‌‏‎:گفت‌‏‎ و‏‎ داد‏‎ نجار‏‎
!مي‌سازد‏‎ خانه‌‏‎ خودش‌‏‎ براي‌‏‎ دارد‏‎ كه‌‏‎ مي‌دانست‌‏‎ اگر‏‎ !آخ‌‏‎

ناشناس‌‏‎ :نويسنده‌‏‎
طهرانيان‌‏‎ سارا‏‎:ترجمه‌‏‎

۴/۲۱/۱۳۸۳

ياران ره عشق

ياران ره عشق منزل ندارد ... اين بحر مواج ساحل ندارد
باري كه حملش نايد ز گردون ... جز ما ضعيفان حامل ندارد
چون ما نباشيم مجنون كه ليلي ... غير از دل ما محمل ندارد

با صداي سيد حسام الدين سراج

۴/۱۹/۱۳۸۳

گلبرگ اول

هنوز و همیشه "عشق" مهم ترین سوژه زندگی است


نوشته : دکـتر محمدرضا سنگری
از کتاب : گلبرگها