يك نفر هست كه
هنوز سلام نماز را تمام نكرده بودم كه دستش آرام به سرشانهام خورد. چند لحظه بعد وقتي رويم را با تعجب برگرداندم،جواني ناآشنا را در كنار خود ديدم. موهاي بلندش روي شانهها ريخته بود و ريش بور و انبوهي داشت. به زباني غريب آميختهاي از انگليسي و عربي اجازه خواست تا از مهر و سجادهام استفاده كند. در چشمان آبي و معصومش هيچ سابقهاي از خود نمييافتم. به نماز ايستاد و من روي صندليهاي كنار ديوار در حالي كه چمدانش را نگه داشته بودم، به حركاتش مينگريستم... ادامه
- - -
ای که به قم قبله قلبی سلام
سايهی تو بر سر ما مستدام
حضرت معصومه سلام عليک
بانوی مظلومه سلام عليک ... ادامه
هنوز سلام نماز را تمام نكرده بودم كه دستش آرام به سرشانهام خورد. چند لحظه بعد وقتي رويم را با تعجب برگرداندم،جواني ناآشنا را در كنار خود ديدم. موهاي بلندش روي شانهها ريخته بود و ريش بور و انبوهي داشت. به زباني غريب آميختهاي از انگليسي و عربي اجازه خواست تا از مهر و سجادهام استفاده كند. در چشمان آبي و معصومش هيچ سابقهاي از خود نمييافتم. به نماز ايستاد و من روي صندليهاي كنار ديوار در حالي كه چمدانش را نگه داشته بودم، به حركاتش مينگريستم... ادامه
- - -
ای که به قم قبله قلبی سلام
سايهی تو بر سر ما مستدام
حضرت معصومه سلام عليک
بانوی مظلومه سلام عليک ... ادامه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر