۹/۱۰/۱۳۸۳

امام خمینی: مدرس زنده است ، تا تاریخ زنده است

:خواجه نورى در سرگذشت مدرس در كتاب بازیگران عصر طلایى مى‏نویسد

در موقعى كه مدرس را ترور نمودند و در بیمارستان بسترى بود، رضا خان كه در خارج

.از تهران بود تلگرافى به ایشان نموده و احوال پرسى مى‏كند

:مدرس ضمن پاسخ مى‏نویسد

! به كورى چشم دشمنان مدرس زنده است



۹/۰۳/۱۳۸۳

مناسبت دارد

وقتي آمده بود جبهه سالم و سرحال بود. رفت تخريب. پايش كه رفت روي مين

برگشت عقب . بار دوم كه آمد جبهه، تك تير انداز شد با يك پا. خمپاره كه خورد

به سنگرش، آن يكي پايش هم كه معيوب شد، برگشت عقب. بار سوم كه آمد

رفت توي آشپزخانه براي سيب زميني پوست كندن. آشپزخانه را كه هواپيماها

. بمباران كردند، تنش كه پر از تركش شد، رفت عقب درسش را خواند

مهدی قزلی

۸/۲۵/۱۳۸۳

داستانچه هفتم - همسرِ مردِ میلیونر

:مي‌كرد‏صحبت‌‏دوستانش‌‏با‏صادقانه‌‏داشت‌‏زن‌

.ثروتش‌‏و‏املاك‌‏و‏ملك‌‏خاطر‏به‌‏نه‌‏ .كردم‌‏ازدواج‌‏او‏با‏بودم‌ ، ‏عاشقش‌‏چون‌‏ -

.نكرده‌اند‏باور‏را‏او‏حرف‌‏كه‌‏مي‌دهد‏نشان‌‏نگاهشان‌‏اما‏نمي‌گويند ،‏چيزي‌‏دوستانش‌‏

.كنم‌‏مي‌‏باور‏را‏او‏حرف‌‏مي‌شناسم‌ ، ‏خوب‏خيلي‌‏را‏زن‌‏چون‌‏اما‏من‌‏

نمي‌كند.‏اشاره‌‏نكته‌‏يك‌‏به‌‏او‏اما‏ .كرد‏ازدواج‌‏او‏با‏بود ،‏شده‌‏مرد‏عاشق‌‏چون‌‏واقعا‏

.بشود‏او‏عاشق‌‏بتواند‏كه‌‏ميليونر ، ‏مردي‌‏دنبال‌‏به‌‏مي‌گشت‌‏در‏به‌‏در‏اينكه‌‏

نویسنده : ناصر کرمی

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

داستانچه ششم

داستانچه پنجم

داستانچه چهارم

۸/۱۳/۱۳۸۳

عروج قرآن ناطق در ماه نزول قرآن

نه حقی مانند حق علی علیه السلام ضایع شده و نه به صاحب حقی مانند آن حضرت ظلم
شده است . کسی که نفـس رسول خداست . رسول خدا صلی الله علیه و آله از او ، و او
. از رسول خداست
.قتل او قتل رسول خدا ، و عزای او عزای رسول خدا صلی الله علیه و آله است
.و رسول خدا به علی علیه السلام فرمود : کسی که تو را بکشد مرا کشته است
بنابر این به مقتضای کتاب و سنت که علی علیه السلام نفس رسول خداست ، روز بیست و یکم
ماه رمضان روز کشته شدن و شهادت رسول اللـه و ولی اللـه علیهم السلام است ، و امت
.رسول اللـه صلی الله علیه و آله باید عزادار باشد
آیة الله وحید خراسانی

!یتیمان و فقیران کوفه فهمیدند ، آن غریبه نیمه شبهای کوفه که بود

۸/۱۲/۱۳۸۳

امشب فرق ِعالـَم می شکافد



قمر منشق شد و بگرفت خورشید ... پریشان عقل کل شد ، عرش لرزید

زمین و آسمان اندر تب و تـاب ... که خون آلوده گشته ، روی مهتاب

سَری که مخزن سِر خدا بود ... شکست و کنز مخفی گشت مشهود

قیامت قامتی بر خاک افتاد ... بزد جبریل در آفاق فریاد

که ثـاراللـه ناگه بر زمین ریخت ... فغان ! شیرازه توحید بگسیخت

مگر ویران شده ارکان ایمان ... مگر بشکسته سقف عرش رحمان

فلک ، خون در غمش از دیده می سفت ... علی ، فزت و رب الکعبه می گفت