۹/۲۰/۱۳۸۴

سخن و سكوت

.زبان، يا كليد بهشت است، يا دوزخ

.شگفتا از كارسازى مهم اين قطعه گوشت در دهان

چه بسيار «حق‏»هايى كه ناحق مى‏شود، با يك «شهادت دروغ‏». و چه‏«ناحق‏»هايى لباس حق مى‏پوشد، با يك اعتراف نابجا

بازى با آبروى ديگران خطرناك است. چه حيثيت‏هايى كه با يك‏ غيبت و تهمت ‏بر باد مى‏رود و ديگر بازگشتى نيست و آبروى ريخته برخاك، جمع شدنى نيست

.چه دوستيهايى كه با يك كلمه به دشمنى و جدايى مبدل مى‏شود

چه «كلمه‏»هايى كه رمز ناسپاسى و كفران است و موجب «سلب‏نعمت‏» مى‏گردد و نقمت و عذاب مى‏آورد. (1

آنان كه بر گفته‏هاى نا بجاى خويش پشيمان مى‏شوند، بسيارند; ولى‏ چه سود؟ تير رها شده از كمان بازگشتنى نيست و «حرف‏» همان تير است‏ و «دهان‏» همان كمان. چرا ايمان انسان با يك كلمه نسنجيده و يك ‏نسبت ناروا بسوزد و خاكستر شود و بر باد برود؟

عاقل‏، مى‏انديشد و سخن مى‏گويد. «بى‏خرد» مى‏گويد و آنگاه به‏تامل مى‏نشيند. (2

:به قول «بزرگمهر» حكيم

«انديشه كردن كه «چه بگويم؟»، به از پشيمانى خوردن كه «چراگفتم؟

اين زبان كوچك، اگر به رضاى خدا بچرخد، «نعمت ‏بزرگ‏» است و اگربه ناحق حركت كند، «وسيله نقمت‏» است

.زبان بى‏گناه است. ماييم كه آن را به گناه وا مى‏داريم

اينكه گفته‏اند: «كلام‏» اگر نقره باشد، «سكوت‏» طلاست، براى كسى ‏است كه نتواند مالك زبان و اختياردار گفتار خويش باشد. براى چنين ‏كسى، همان بهتر كه دم فرو بندد و خموشى گزيند، تا زبان سرخ، سرسبزش را به باد ندهد

به همان اندازه كه گفتار نيكو، ارشاد، نصيحت، حقگويى، مطلوب و پسنديده است، حرفهاى بيهوده و گفتار بى‏محتوا و سخنان نسنجيده و لغويات و لهويات، منفور و نكوهيده است

البته گاهى هم سكوت، «خيانت‏» است و سخن، «وظيفه‏». ولى... كجا؟ موقع ‏شناسى بسيار مهم است. مهمتر از اصل گفتار، آن است كه «كجا چه‏بگوييم؟

هم گفتن سخن شايسته و دفاع از مظلوم و دفع يك تهمت، «عبادت‏» است، هم سكوت از بيهوده‏گويى و پرهيز از كلام بى‏ريشه و قول بى‏تحقق

بسيارى پشيمان مى‏شوند كه چرا گفتند؟ ولى ندامت‏ بر «سخن‏ناگفته‏» كمتر است. چرا مهارى بر گفته‏ها نزنيم؟

سخن‏، چون تيرى است از كمان پرتاب مى‏شود

عمل‏، چون گلوله‏اى است كه از سلاح رها مى‏گردد و... بى‏شك، به‏جايى برخورد خواهد كرد. كنترل «گفتار» و «كردار»، گامى است مهم درخودسازى و سلوك. اول انديشه، وانگهى گفتار

تا سخنى نگفته‏اى، گفتار در اختيار توست. اما همين كه تير از كمان ‏جست و سخن از دهان رست، نتايج و پيامدهايش از اختيار تو بيرون‏است. (3

چاره، لحظه‏اى درنگ پيش از گفتار است. تامل در اينكه چه مى‏خواهى بگويى و چرا؟ انگيزه‏ات چيست و پيامد سخن كدام است وتاثير مثبت و منفى آن چگونه است؟ نفس آدمى، ميل به سركشى و طغيان ‏دارد. اگر بتوانى با قدرت اراده و اختيارت، مهارى بر سركشى آن بزنى و زبان را در اختيار خود داشته باشى، از بسيارى «عواقب سوء» و«پشيمانيهاى بى‏ثمر» نجات خواهى يافت، وگرنه همچون مركبى چموش ‏بر زمينت ‏خواهد زد

مهار نفس‏، گاهى به پيشگيرى قبلى است، گاهى به كنترل بعدى

گاهى بايد درد ايجاد شده را درمان كرد، گاهى هم بايد از ايجاد بيمارى‏پيشگيرى نمود

آيا شده است كه خود را بر غفلتها و حرفهاى بى‏حساب و برخوردهاى ‏نسنجيده ملامت كنى و حسرت بخورى؟ خود اين، مرحله‏اى از بيدارى‏ وجدان‏ است، مى‏توانى تقويتش كنى، تا آنجا كه آينده را پيشاپيش بنگرد و نتيجه هر سخن را بسنجد و پيش از رخ دادن صحنه حسرتبار، از وقوع‏آن جلوگيرى كند

چگونه توان در آينه «كنون‏»، تصوير «آينده‏» را ديد و اگر زشت است، ازآن پيشگيرى كرد؟

.نفس مهار شده‏، آينه جان را شفاف‏تر مى‏سازد. و «نفس رها»،همين روز را هم تيره مى‏سازد

كيست كه از وراى گرد و غبار نفسانيات، بتواند سيماى «عقلانيت‏» راببيند؟

.چه زشت است، بردگى نفس، و... چه نيكوست، رهايى از سلطه ابليس ووسوسه‏هايش

------------

1)
رب كلمة سلبت نعمة و جلبت نقمة. نهج‏البلاغه، فيض الاسلام، حكمت‏373

2)
لسان العاقل وراء قلبه وقلب الاحمق وراء لسانه.نهج البلاغه، حكمت‏39

3)
مضمون كلام حضرت على‏عليه السلام: «الكلام فى وثاقك مالم تتكلم، فاذا تكلمت‏به صرت فى وثاقه‏».نهج البلاغه، حكمت 737

نويسنده: جواد محدثى

هیچ نظری موجود نیست: