فَلَمْ اَرَ مَوْلاً كَريماً اَصْبَرَ عَلى عَبْدٍ لَئيمٍ مِنْكَ عَلَىَّ
خدای کریم من
چقدر صبوری بر بنده لئیم و تنگ نظری مثل من
هیچ مولایی نسبت به بنده اش اینقدر صبور نیست
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم؛
که در همسايه ی صدها گرسنه
چند بزمی گرم عيش و نوش می ديدم
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم، بر لبِ پيمانه می کردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم؛
که می ديدم يکی عريان و لرزان؛
ديگری پوشيده از صد جامه ی رنگين؛
زمين و آسمان را واژگون، مستانه می کردم