۸/۱۴/۱۳۸۴

داستانچه نهم - صله رحم اس.ام.اسي

يكي از مناسبت هاي موردعلاقه دوران كودكي ام، عيد فطر بود. در اين روز، بازار ديد و بازديدهاي فاميلي داغ بود؛ در روزي كه بوي شادي و رضايت مي داد، ديدن بچه هاي فاميل و خوش و بش كردن با آن ها، حلاوت خاصي داشت. سال ها بعد، ديگر از آن ديد و بازديدها خبري نبود و به بركت وجود تلفن، مادربزرگ و پدربزرگ تنها كساني بودند كه تبريك ما را حضوري دريافت مي كردند و مشغله هاي زندگي و بعد مسافت، حتي مجال سرزدن به نزديك ترين بستگان را هم از ما گرفته بود. و امسال، وقتي پس از آخرين افطار رمضان، پيام تبريك كوتاه يكي از نزديك ترين بستگانم را روي صفحه تلفن همراهم خواندم، با خود انديشيدم كه به بركت وجود اين فناوري، ديگر حتي صداي نزديكانمان را هم نخواهيم شنيد

نويسنده: فاطمه قائمي

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
داستانچه هشتم
داستانچه هفتم
داستانچه ششم

هیچ نظری موجود نیست: