۵/۲۶/۱۳۸۴

.پايان سخن، پايان من است. تو انتها ندارى


چارده قرن تـمام است عـلـي ... بر هـمـه خـلق امـام است عـلـي
صـاحب کوثر و جام است عـلـي ... شـهره خـاص و عـوام است عـلـي
مهر بام و شه شام است عـلـي ... من چـه گويم که بنام است عـلـي
نام او, نام خداي ازلي است ... اسـم اعظم بخدا, نام عـلـي است

يا علـي, خلق همه مست تواند ... بـوجـود آمده, از هـست تواند
چشمها دوخته, بر دست تواند ... تو بلندي و, هـمـه پـست تواند
عاشقان واله و دلبست تواند ... عارفـان, طـالـب پيوسـت تواند
ما چو پروانه , تو شمع مايي ... مــايـه گـرمـي جـمـع مـايـي

يا علي, دست من و دامن تو ... چشــم دارم , به رخ روشـن تــو
خوشـه چـينم, به سر خرمـن تو ... سـرمه ام، خـاک سـُم توسن تــو
حـرم عـشـق بود مـدفـن تو ... آرزوي دل مـن، ديـــدن تــو
نا امـيـدم مکن از درگاهت ... نـظـري کـن , به فـقـيـر راهـت


شاعر: مرتضى جندقى فخرايى

مولود كعبه - يك

مولود كعبه - دو

مولود كعبه - سه

:و اما عيدى


مولودى - محمدرضا طاهرى



كاغذ ديوارى - كليك كنيد

هیچ نظری موجود نیست: