۱۱/۲۴/۱۳۸۴

اعتراف

مطلبي از سيبستان را مي خوانم كه به اين پاراگراف مي رسم. شما هم بخوانيد

از دو سه روزی پيش که اين مقاله کم نظير رابرت فيسک را خوانده ام مدام فکر می‌کنم چه حرف مهمی زده است اين مرد. می گويد (خطاب به غربيان سکولار در قصه اين کاريکاتورها) که، می گوييد چرا ما که مسيح را کاريکاتور می کنيم، نتوانيم محمد را کاريکاتور کنيم. حال آنکه اين قياس مع الفارق است. به گمان افتاده ايم. زيرا مسيحيت ما مرده است و اسلام آنها زنده است. می‌گويد مردم خاورميانه با اسلام زندگی می‌کنند. اما ما اروپاييان مسيحيت را زير لت-و-کوب ساليان نيمه‌جان کرده ايم. از همين جاست که کمتر کسی از کاريکاتور مسيح در اينجا برانگيخته می‌شود اما از کاريکاتور محمد آنجا همه برانگيخته می‌شوند. مسيح ما زنده نيست اما محمد آنها زنده است
اين شهادت مهمی است از زبان مردی که خاورميانه را خوب می‌شناسد و همزمان از فرهيختگان اروپاست. شهادتی که از ارادت ما مردم و زیست ارادتمندانه ما پرده بر می‌دارد

هیچ نظری موجود نیست: