۶/۱۱/۱۳۸۴

بعثت رسول

كوه لرزيد. نوري صاعقه وار، آرامش صخره هاي مبهوت و سكوت دره ها را فرو ريخت. تازيانه

صدايي شگفت در خلوت شب پيچيد و آبشار آهنگي دلنشين در گوش مردي فرو ريخت كه چهل سال

تنها و غريب ، قدم در غار مي نهاد و بر آستانه عبوديت محبوب مي گريست، ناله مي زد

.و خاك نمناك را گواه شوق و عشق و بندگي خويش مي گرفت

رسولي آمد با عطر منتشر توحيد، با خلق عظيم، بشير روشني و نذير و

هشداردهنده از خطر پرتگاه ها و دام گسترده وسوسه ها، رسولي كه پلك آسايش

برهم ننهاد و انديشناك خواب زدگي و غفلت مردم بود تا آنجا كه خدايش به اشارت و صراحت

فرمود كه: «نزديك است جانت را تباه كني. بر تو جز ابلاغ پيام، رسالتي نيست» و آنگاه

«در ستايش روح بزرگش فرمود:«او حريص بر هدايت و رئوف و مهربان بر مومنان است

رسولي برانگيخته شد كه مي گفت: من از جهان شما نماز و عطر و زن را دوست

دارم. يعني زيبايي روح، لطافت بيرون و پايان بخشيدن به تحقير، شماتت و كم انگاري موجودي

.كه دامانش، پروازگاه انسان است و وجودش بهترين جلوه گاه رحمت و رأفت پروردگار

رسولي برانگيخته شد كه سادگي و ساده زيستي، پاكي و پارسايي،

.خوبي و زيبايي، در ركابش مي دويد و صراحت و فصاحت او زبانزد همگان بود

بعثت او بر همه آنان كه رحمت و شدت او مي شناسند و پانزده قرن پس از بارش باران وحي

.در حرا، هنوز خود را در زير اين باران تطهير مي كنند خجسته و مبارك باد

اين رسول برانگيخته، اين زمزمه گر صداي خدا، اين بهانه آفرينش آسمان و

زمين در قرآن چنين معرفي شده است: يا ايها النبي انا ارسلناك شاهداً و

مبشراً و نذيراً و داعيآً الي الله باذنه و سراجاً منيراً

و مگر پيامبر الگو و اسوه زندگي ما نيست؟ پس بكوشيم ما

.نيز «شاهد»، «مبشر»، «نذير»، دعوت كننده به سوي حق و چراغي روشنگر و ظلمت سوز باشيم

كه اگر چنين، مدال درخشان شيعه بودن بر سينه هامان خواهد درخشيد و

.آرمان بزرگ بعثت، تحقق خواهد يافت

نوشته: دكتر محمدرضا سنگري
از كتاب: يادهاي سبز

هیچ نظری موجود نیست: