حتي اطراف بيمهتاب ، شب تاريكي در.شود پياده كه دارد اصرار يكي و هستند نفر دو آنها
سفر ادامه بر اصرار آنكه.ميبلعد را آن سرعت به دارد ماشين كه است جادهاي از سياهتر
آنكه و.كند ترغيب مقصد به رسيدن تا رفتن به را ديگري كه ندارد كافي دليل دارد ،
مشخص چندان مقصد و جاده بين فرق وقتي كه ميكند استدلال طور اين شود ، پياده ميخواهد
.نيست عاقلانه هم خيلي سفر ادامه نباشد ،
هم از كه همانطور حالا و.ميدهد ادامه را راه تنهايي به ديگري و ميشود پياده يكي
.ميفهمند بهتر را مقصد و جاده فرق ميشوند ، دورتر
.ميرود آنكه هم و است مانده آنكه هم
كرمي ناصر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر