۷/۰۸/۱۳۸۳

از میان نوشته ها و نظرها






ای پرده نشين ! پرده ز رخ يک سو زن
يک سو همه مرد منتظر يکسو ، زن
هرچند که انکار کنندت ، اما
از رونق تو کم نشود يک سوزن
از چشمان شیشه ای


...و انتظار يك نقطه‌ي اميد نيست؛ يك مسير مجاهدت است
از کوچه مدرسه حجتیه ، پلاک 117

گيرم که لب ببندم و دم بر نياورم
خيزد ز بند بند وجودم نوای تو
از الهدی

گفتم :دل و جان بر سر کارت کردم ......هر چيز که داشتم نثارت کردم .......گفتا : تو که باشی که کنی يا نکنی ؟....اين من بودم که بيقرارت کردم
از کویر خیال

سلام برمهدي ، عطر خوش زندگی/ سلام بر منتظران امام زمان (عج)/ اي دل افسرده از هجران مهدي غم مخور/ عاقبت از بهر قلب خسته تسكين ميرسد
!از مهدی فاطمه سلام

" آرام آرام در دلم جاي ميگرفتي ." كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي
.آري از همان زمان بود كه نام تو دربلنداي قله دلم حك شد
از حریم دوست

«وقتی تو نيستی نه هست‌های ما چونان که بايدند ، نه بايدهای ما»
از بر آستـان جانان

ای خدای حضرت منتقم ! از نشتر عاشورا بر زخم سقيفه ، همچنان خون تـازه مي جهد . و اين زخم کهنه جز به دست قدسي مهدي (عج) ، مرهم نمي پذيرد . عجل علي ظهوره
از بشری

!اي پسر شكننده خيبرين ها
،تو را نه براي در هم شكستن فولادين قلب هاي مسخ شده
،من تو را با تمام تـار و پودم
،براي خودت و غربت لبريز شده
و براي خودت مي خواهم
از کوچه خلوت انتظار

بيا بيا كه جان ما به لب رسيد و شد تلف / سپيد گشت موي ما به ره ز انتظارها
از کوچه های دل

ای دل از دنيا رضای دوست خواه...مغز را هر دم فزون از پوست خواه
از نیاز

!ولی من میدانم حبیب
.ما تنها نیستیم
از عشق علیه السلام

مردي مي آيد كه شهر را عاشق مي كند
زمين را عاشق مي كند
...زمان را عاشق مي كند
از دریای آزاد


ظهورت را آنانی به انتظار نشسته اند که حضورت را باور دارند
از مختصر و شاید مفید


ای سرو بيابان‌گرد
ای مرد تماما مرد
گرمای شبی بس سرد
«وقت است که باز آيـي»
از بیابان بارگاه ماه


با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز
چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی
از دردانه


!گاهي فكر مي‌كنم همين جمعه امام زمان(عج) مياد
!مي‌ترسم
!مي‌گم اگه ديرتر بياد بهتره
از چلوکباب

با همين روی سياهم آقا جون دوست دارم
با همين بار گناهم آقا جون دوست دارم
از هلوع


تا حال منتظر بوده ای بر آمدن دوستی؟ هر چه این دوست عزیزتر باشد
به انتظار آمدنش نشستن هم، سخت است! سخت که نه تلخ است!هر قدر که
...بیشتر دوست بداری بیشتر زجر می کشی و انتظار همیشه تلخ است مگر برای
از دلتنگیهای نقاش خیابان چهل وهشتم



مهدی جان

کاش نسیان بر حلاوت ایمان ، رجحان نمی یافت تـا
تو را در هیچ زمان به آنی و کمتر از آنی از خاطر نمی بردیم
و جز غصه هجران نمی خوردیم
و دست نیاز جز به درگاه خدای بی نیاز برنمی داشتیم و
جز در طلب آن طلعت رشیده و غره حمیده نمی شتافتیم

!عزیزان ! عاشقان ! محرمان

یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشید
شاید که نگاهی کند آگاه نباشید

تشنه را ، چشمه نیز چشم انتظار است
آن سان که تشنه بر چشمه ، بی قرار

.کاهلی نشان جاهلی است
.به هوش باش که هر چه در جام ارادتت ریـخت به وَلـَع بنوش
!نوشت باد ! نوش

بخشهایی از نوشتهء : دکتر سید محمد حسینی

۷/۰۵/۱۳۸۳

داستانچه ششم - پیرمرد ناراضی

.نيست‌‏‎ راضي‌‏‎ آورده‌ ، ‏‎ دست‌‏‎ به‌‏‎ زندگي‌‏‎ در‏‎ آنچه‌‏‎ از‏‎ چندان‌‏‎ كه‌‏‎ است‌‏‎ چشيده‌‏‎ گرم‌‏‎ و‏‎ سرد‏‎ پيرمردي‌‏‎ او‏‎
هميشه‌‏‎ آنها‏‎ رعايت‌‏‎ كه‌‏‎ مي‌آورد‏‎ به‌خاطر‏‎ را‏‎ نبايدها‏‎ و‏‎ بايدها‏‎ مجموعه‌اي‌‏‎ كودكي‌‏‎ دوران‌‏‎ از‏‎
بقيه‌‏‎ از‏‎ نادان‌تر‏‎ شايد‏‎ نه‌‏‎.است‌‏‎ نادان‌‏‎ كودكي‌‏‎ كه‌‏‎ بود‏‎ پذيرفته‌‏‎ خاطر‏‎ همين‌‏‎ به‌‏‎ و‏‎ بود‏‎ مشكل‌‏‎
همه‌‏‎ مثل‌‏‎بكشد. ‏‎ عذاب‏‎ خاطر‏‎ اين‌‏‎ به‌‏‎ چندبار‏‎ روزي‌‏‎ كه‌‏‎ نادان‌‏‎ آنقدر‏‎ بالاخره‌‏‎ اما‏‎ كودك‌ها ، ‏‎
.شود‏‎ رها‏‎ كودكي‌‏‎ دوره‌‏‎ ناداني‌‏‎ مشكلات‌‏‎ از‏‎ تـا‏‎ بود‏‎ نوجواني‌‏‎ دوره‌‏‎ منتظر‏‎ كودكها‏‎
پيش‌‏‎ زياد‏‎ .‎اشتباه‌‏‎ پشت‌‏‎ اشتباه‎.‎نداشت‌‏‎ تجربه‌‏‎ چيز‏‎ هيچ‌‏‎ در‏‎.‎آمد‏‎ خامي‌‏‎ هم‌‏‎ نوجواني‌‏‎ با‏‎ اما‏‎
.كنند‏‎ خطاب‏‎ احمق‌‏‎ نوجواني‌‏‎ را‏‎ او‏‎ كه‌‏‎ مي‌آمد‏‎
خام‌‏‎ و‏‎ نادان‌‏‎ قبل‌‏‎ از‏‎ كمتر‏‎ خيلي‌‏‎.‎سبكسري‌ها‏‎ از‏‎ پر‏‎ دوره‌اي‌‏‎ آمد . ‏‎ جواني‌‏‎ نوجواني‌ ، ‏‎ از‏‎ بعد‏‎
خاطر‏‎ همين‌‏‎ به‌‏‎ و‏‎ مي‌ديدند‏‎ ولنگاري‌‏‎ و‏‎ سبكسري‌‏‎ از‏‎ نشانه‌اي‌‏‎ حركتش‌‏‎ هر‏‎ در‏‎ اطرافيان‌‏‎ اما‏‎.‎بود‏‎
غرق‌‏‎ آنقدر‏‎.‎نداشت‌‏‎ جاذبه‌اي‌‏‎ برايش‌‏‎ هم‌‏‎ خيلي‌‏‎ ديگر‏‎ سبكسري‌‏‎ كه‌‏‎ رسيد‏‎ روزي‌‏‎.‎مي‌كردند‏‎ ملامتش‌‏‎
در‏‎ جواني‌اش‌‏‎ ديد‏‎ كرد‏‎ باز‏‎ كه‌‏‎ چشم‌‏‎نداشت. ‌‏‎ هم‌‏‎ را‏‎ سبكسري‌‏‎ وقت‌‏‎ اصلا‏‎ كه‌‏‎ بود‏‎ معاش‌‏‎ تلاش‌‏‎
مردهاي‌‏‎ اغلب‏‎ مثل‌‏‎ كه‌‏‎ مردي‌‏‎.بود‏‎ ميانسال‌‏‎ مردي‌‏‎ حالا‏‎ و‏‎ .‎دور‏‎ خيلي‌‏‎ است‌ ، ‏‎ جامانده‌‏‎ دوردست‌ها‏‎
او‏‎ ناتواني‌‏‎ و‏‎ كم‌تجربگي‌‏‎ بي‌كفايتي‌ ، ‏‎ از‏‎ را‏‎ اين‌‏‎ همسرش‌‏‎ و‏‎ نمي‌خواند‏‎ هم‌‏‎ با‏‎ خرجش‌‏‎ و‏‎ دخل‌‏‎ ديگر‏‎
.مي‌دانست‌‏‎ معيشت‌‏‎ تامين‌‏‎ در‏‎
به‌‏‎ خيلي‌‏‎ نوه‌ها‏‎ .گور‏‎ لب‏‎ پايش‌‏‎ يك‌‏‎ بود‏‎ پيرمردي‌‏‎ اينك‌‏‎ و‏‎ بود‏‎ گذشته‌‏‎ بود‏‎ هرچه‌‏‎ بالاخره‌‏‎ اما‏‎
بي‌پايان‌‏‎ انبوه‌‏‎ و‏‎ بود‏‎ چشيده‌‏‎ كه‌‏‎ گرمي‌‏‎ و‏‎ سرد‏‎ آن‌همه‌‏‎ به‌خاطر‏‎ و‏‎ مي‌گذاشتند‏‎ احترام‌‏‎ او‏‎
.نمي‌كرد‏‎ درك‌‏‎ را‏‎ چيزي‌‏‎ افتخار‏‎ اين‌‏‎ از‏‎ خودش‌‏‎.‎مي‌كردند‏‎ افتخار‏‎ او‏‎ به‌‏‎ داشت‌ ، ‏‎ كه‌‏‎ تجربه‌هايي‌‏‎
مي‌ديد‏‎ را‏‎ طاقت‌فرسا‏‎ و‏‎ مكرر‏‎ بي‌تجربگي‌‏‎ و‏‎ خامي‌‏‎ ناداني‌ ، ‏‎ انبوهي‌‏‎ مي‌كرد‎ نگاه‌‏‎ كه‌‏‎ سر‏‎ پشت‌‏‎ به‌‏‎
تجربه‌هاي‌‏‎ نامش‌‏‎ نبايد‏‎ يا‏‎ ،دارد‏‎ حالا‏‎ كه‌‏‎ آنچه‌‏‎ كه‌‏‎ مي‌انديشيد‏‎.است‌‏‎ شده‌‏‎ تلنبار‏‎ هم‌‏‎ روي‌‏‎ كه‌‏‎
متحمل‌‏‎ برايش‌‏‎ زندگي‌‏‎ طول‌‏‎ در‏‎ كه‌‏‎ آنچه‌‏‎ به‌‏‎ هست‌ ، ‏‎ هرچه‌‏‎ كه‌‏‎ است‌‏‎ اين‌‏‎‌باشد یا دست‌كم‎افتخارآميز ‏‎
.نمي‌كنند‏‎ فكر‏‎ او‏‎ مثل‌‏‎ پيرمردها‏‎ بقيه‌‏‎ چرا‏‎ كه‌‏‎ است‌‏‎ متعجب‏‎ هميشه‌‏‎ و‏‎ نمي‌ارزد‏‎ شده‌ ، ‏‎
نویسنده : ناصر کرمی

در طفلی پستی ، در جوانی مستی ، در پـیـری سستی
پس کی خداپـرستی؟
خواجه عبدالله انصاری


- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
داستانچه پنجم
داستانچه چهارم
داستانچه سوم
داستانچه دوم
داستانچه اول

۷/۰۱/۱۳۸۳

گلبرگ چهارم

.به بهانه آنانی که یک شبه ره صدساله پیمودند
آنانی که در یک هفته و یک ماه و یک سال نمی گنجند

.خون، بیرون از رگها نیز می تواند جریان پیدا کند
.از شهید بپرسید


نوشته : دکـتر محمدرضا سنگری
از کتاب : گلبرگها

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
گلبرگ سوم
گلبرگ دوم
گلبرگ اول

۶/۳۰/۱۳۸۳

گلبرگ سوم


در زمین هیچکس مانند جانبازان خوشبخت نیست
بخشی از وجود آنها در بهشت زندگی می کند

نوشته : دکـتر محمدرضا سنگری
از کتاب : گلبرگها

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
گلبرگ دوم
گلبرگ اول

۶/۲۹/۱۳۸۳

میلادش بر عاشقانش مبارک


هاتـفم گفت که میلاد حسین است امروز

زین جهت بوی بهشت از همه جا می آید

۶/۲۸/۱۳۸۳

...ماه شعبان منه از دست قدح

ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی
مايه نقد بقا را که ضمان خواهد شد

ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد
از نظر تـا شب عيد رمضان خواهد شد

گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت
که به باغ آمد از اين راه و از آن خواهد شد

حافظ

۶/۲۷/۱۳۸۳

شهریار

جز یک نسب که از تو به خود بسته چیستم؟
من آنچنانکه آل علی هست ، نیستم
اما مرا هم ای علی از خود مران که من
تا چشم داشتم به حسینت گریستم

«داستانی جالب در مورد شهریار و غزل معروف او «علی ای همای رحمت

سید محمد حسین شهریار

۶/۲۵/۱۳۸۳

گلبرگ دوم


کلید روزهای روشن و بزرگ را در انتهای شب جستجو کنید


نوشته : دکـتر محمدرضا سنگری
از کتاب : گلبرگها

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
گلبرگ اول

۶/۲۲/۱۳۸۳

رسالت

پیامبر هر سال در غار حراء به عبادت می پرداخت و جز من کسی او را نمی دید... هنگامیکه وحی بر آن حضرت نازل شد ، صدای ناله شیطان را شنیدم . به رسول خدا عرض کردم : این ناله چیست؟ فرمود : این ناله شیطان است و علت ناله اش این است که او از اینکه در روی زمین اطاعت شود ،نا امید گشته است . آنچه را من می شنوم ، تو نیز می شنوی و آنچه را می بینم تو نیز می بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی ، بلکه وزیر (من) و بر خیر و نیکی هستی

حضرت علی علیه السلام
نهج البلاغه، صبحی صالح ، خطبه 192

آمد محمد(ص) تا حریم قلبها را ............. با آب رحمت از پلیدیها بشوید
گردید مبعوث ِ رسالت آن یگانه ..... تا هر که حق را خواست ، در احمد بجوید
آن کس که در دل کاشت بذری از ولایش ..... در سینه اش صدها گل ایمان بروید
آری بود این ره طریق کبریایی
شاعر : تاری

۶/۲۱/۱۳۸۳

یا باب الحوائج

ابوبصیر گوید، از امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام پرسیدم: فدایت شوم! امام با چه نشانه هایی شناخته میشود؟

حضرت فرمود: امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهمترین شاخصه او معرفی امام قبلی است. همانگونه که رسول خدا امیرالمؤمنین علیه السلام را معرفی نمود، همچنین هر امامی، امام پس از خود را باید معرفی نماید

نشانه دیگر آن است که هر چه از او پرسند جواب میدهد و از هیچ چیز جاهل و بی خبر نیست و نشانه دیگر آن است که هرگز از مطلب حق و لازم سکوت نمیکند و آن را مطرح مینماید و از حوادث آینده خبر می دهد و به همه زبانها سخن میگوید سپس حضرت فرمود: هم اکنون نشانه هایی به تو می نمایم که قلبت مطمئن شود

در همین حال مردی خراسانی وارد شد و با حضرت به عربی سخن گفت . حضرت به فارسی جوابش را داد . مرد خراسانی گفت: من چون احتمال میدادم فارسی متوجه نشوید، عربی سخن گفتم. حضرت فرمودند: سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم پس چه فضیلت و امتیازی بر تو داشته باشم؟

سپس فرمود: ای ابا محمد! امام کسی است که سخن هیچ انسانی بر او پوشیده نیست و او کلام هر انسان و حیوان و پرنده و هر موجود زنده ای را میفهمد
امام با این شاخصه ها شناخته میشود و اگر این شاخصه ها در او نباشد امام نخواهد بود

منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 47 از قرب الاسناد

حضرت در روایتی دیگر مشابه همین روایت ، هنگام تعجب شخص از تکلم نمودن امام با زبانی
:دیگر ، خطاب به او فرمودند
تعجب مکن! آنچه ندیده ای از آنچه دیده ای بسیار بسیار عجیبتر است، آنچه
دیدی مثل قطره آبی است که پرنده ای با منقار خود از دریا برگیرد

---------------
(بسیار شنیدنی است : به مناسبت شهادت امام کاظم ( سلام الله علیه



click to enlarge

۶/۱۸/۱۳۸۳

جلال آل قلم


امام خميني (ره) درباره جلال آل احمد و ديدار با ايشان مي فرمايد : آقاي جلال آل احمد را جز يك ربع ساعت نديده ام . در اوايل نهضت يك روز ديدم كه آقايان در اتاق نشسته اند و كتاب ايشان ، غربزدگي جلوي من بود.ايشان به من گفتند : «چطور اين چرت و پرت ها پيش شما آمده است» يك همچون تعبيري ، و فهميدم كه ايشان هستند . مع الوصف ديگر ايشان را نديدم .خداوند ايشان را رحمت كند


حضرت آيت الله خامنه اي درباره جلال مي فرمايند : با تشكر از انتشارات رواق ، اولا" به خاطر احياي نام جلال آل احمد و از غربت درآوردن كسي كه روزي جريان روشنفكري اصيل و مردمي را از غربت درآورد ، ثانيا" به خاطر نظرخواهي از من كه بهترين سالهاي جوانيم با محبت و ارادت
به آن « جلال آل قلم » گذشته است


خدا، برای آنکه به او معتقد است ، همه جا هست
سید جلال آل احمد


۶/۱۵/۱۳۸۳

به بهانه عروج ِ روح ِ صبورش

سلام بر تو ای بانوی غریب دور از وطن ، سلام بر تو ای اسیر شهر به شهر و
ای زندانی وادی به وادی
سلام بر تو ای که در خرابه شام مسکن گزیدی
سلام بر تحیر تو به هنگام دیدن سر ِبرادر و سلام بر تسلط تو
!سلام بر صبر تو و سکوت تو و فریاد تو و قنوت تو
!سلام بر تعبد تو ! سلام بر آخرین کلام حسین با تو
!یا اختاه ! لا تنسانی فی نافلة اللیل ، خواهرم در نماز شب فراموشم نکن
!سلام بر ملتمس دعای حسین ! سلام بر نمازهای شبانه بی انقطاع تو
!سلام بر نماز شب نشسته عاشورای تو
،و سلام بر روح بزرگوار تو ، مسجود فرشتگان آسمانها
صلی علیک ملائـکة السماء

نویسنده : سید مهدی شجاعی
از کتاب : خدا کند تو بیایی